بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم


بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم

بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم


بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم

بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم


بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم

بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم


آتشین آب و گلین رطل کند درمانم

آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
آتشین آب و گلین رطل کند درمانم
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
دست بوسم که گلین رطل دهد یار مرا
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
گر دهد جام زرم دست بر او افشانم
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
منم از گل به گلین رطل خورم گلگون می
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
کو برم جام زر ایمه که نه نرگسدانم
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
رطل دریا صفت آرید که جام زردشت
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
گوش ماهی است بر او آتش دل ننشانم
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
دوستانم همه انصاف دهند از پی من
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
که چه انصاف ده و جورکش دورانم
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
گوش ماهی است نه خورد من و نه هم جام است
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
به گلین رطل دل از بند خرد برهانم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
من که دریاکش و سرمست چو دریا باشم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
گوش ماهی چه کنم؟ جام صدف چه ستانم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بوی خاکی که من از رطل گلین می شنوم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
بردمد از بن هر موی گل و ریحانم
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
همه ماهی تن و آورده به کف جام صدف
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
من نهنگم نه حریف صدف ایشانم
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
خون خرگوش کند آب خور مارانم
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
گاو زر ده به کف سامری و در کف من
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
آب خضری که در او آتش موسی رانم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
جز بدین رطل گلین هیچ عمارت نکنم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
چار دیوار گلین را که در او مهمانم
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
آهنین جامم و پر آه و انین دارم جان
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
نزیم بی دمکی آب که هم حیوانم
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
جوهری مغ شده و درج سفالین خم می
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
وز نگین گهر و رطل گلین میزانم
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد وشصت رگم زنده شود چون بدهد
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
سیصد و شصت درم سنگ گهر وزانم
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
هر که گوهر به دهان داشت جگر تشنه نماند
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
من که گوهر بخورم تشنه جگر چون مانم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
ای عجب دل سبک و درد گرانتر شودم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
هرچه من رطل گران سنگ سبکتر رانم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
دوش با رطل گلین و می رنگین گفتم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
کز شما گشت غم آباد دل ویرانم
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
ای می و رطل ندانم ز کدام آب و گلید
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
کاتش درد نشاندن به شما نتوانم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
رطل بگریست که من ز آب و گل پرویزم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
می بنالید که من خون دل خاقانم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چون به می خون جهان در گل افسرده خورم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
چه عجب گر نتوان یافت به دل شادانم
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
من که خاقانیم از خون دل تاجوران
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم
می کنم قوت و ندانم چه عجب نادانم